پراکنده کردن. متفرق کردن. از هم جدا کردن گروهی را که با یکدیگر دوست و مجتمع باشند: دریغ صحبت دیرین و حق دید و شناخت که سنگ تفرقه ایام در میان انداخت. سعدی
پراکنده کردن. متفرق کردن. از هم جدا کردن گروهی را که با یکدیگر دوست و مجتمع باشند: دریغ صحبت دیرین و حق دید و شناخت که سنگ تفرقه ایام در میان انداخت. سعدی